من به کجا سفر برم؟!

متن مرتبط با «اوست نشسته در نظر من به کجا سفر برم» در سایت من به کجا سفر برم؟! نوشته شده است

فقط یکی به من بگه چرا؟

  •   بابای من هیچکدوم از سختگیری های یه بازنشسته ی ارتش رو نداره... خشک و سفت و مقرراتی هم نیست...آشپزی میکنه در حد بمب... و قربون صدقه ی منم میره اشکش درمیاد... تا این حد... آممااا... یه نظم خاصی در بست, ...ادامه مطلب

  • به رسم اون موقع ها

  •   که تئوری موسیقی هنوز تموم نشده بود... موزیکو دانلود کنید و جنسش، سنش، رنگش، آب و هواش، لوکیشنش، تعداد کاراکترش، توصیف کاراکترش، کلا داستانش رو بگید برام... اون جوری که میبینیدش...   دانلود  , ...ادامه مطلب

  • وقتی بهتر است سرت را ببری بگذاری زیر پایت تا لااقل قدت بلند شود...

  •   روز قبل از شروع ماه صفر بود که پیامش صفحه ی گوشی ام را روشن کرد که صدقه بگذار... میداند آدم متدینی نیستم اما باز هم این ها را یادآور میشود ... میگوید اگر من اذیت نمیشوم اینطور خیالش راحت تر است ... و , ...ادامه مطلب

  • یه چرا به وسعت تمام زندگیم...

  • بعد اون همه انرژی و زحمت و هزینه ی مالی و بیشتر عاطفی الف دیروز صبح با کلی ذوق و خوشحالی رفت خونه... تو بغل مامانش... و شب در اثر پریدن شیر تو گلوش و چند تا نفس کم آوردن از بین رفت... معجزه م با چند قطره از شیره ی وجود مادرش پرپر شد... , ...ادامه مطلب

  • کمی شبیه به خفگی

  • کلید رو تو قفل چرخوند و منتظر شد برم تو... پشت سرم اومد و در رو از پشت قفل کرد... زبونه ش خراب شده بود بدون قفل بسته نمی موند... شال و کیف م رو کنار کفشام رها کردم و مانتوم رو انداختم رو کاناپه و کنار, ...ادامه مطلب

  • منِ واقعی

  • مدت ها بود که نارخاتون درونم تمایل داشت تا برای همیشه انگشت میانی اش را به روی دنیا برخیزاند و دایورت را به صورت محض و کاربردی تواما به کار گیرد... گویا در این امر کمی به موفقیت دست یافته است:) , ...ادامه مطلب

  • دو به علاوه هشتاد مساویه یه دنیا عشق

  • بهار و تابستون امسالم پر شد از سفر... پر شد از آدمای جدید... آدمایی که بی توقع فقط میخواستن حالمون خوب باشه... آدمایی که وقتی میگفتن ناراحت نباش و میگفتم باشه میگفتن ممنون...آدمایی که باهم ایرانو زیر پا گذاشتیم... خیرود و فیلبند و ماسال... کاشان و نطنز و نیاسر و همدان... کویر و دریا و دشت... پیاده روی و کوهنوردی... آب بازی و شنا... شب موندن تو کویر و جیپ سواری... پای دماوند بودن شب شهاب بارون ...,علاوه,هشتاد,مساویه ...ادامه مطلب

  • پدرسگ

  • چهار سال بیشتر نداشتم... بابام نذاشت برم تو انباری سر وقت اون آلبوم ها و رس شون رو بکشم... منم چیزی که از فیلم ها یاد گرفته بودم رو گفتم... گفتم بابا خیلی بی معرفتی... من رو چسبوند بیخ دیوار و بازوم رو گرفت و گفت دیگه این رو نگو بی معرفت یعنی پدرسگ... پدر سگ اوج حرف نابجای اون سن من بود... یعنی نا, ...ادامه مطلب

  • ماه و دق میده درد بی دردی...

  • بعد یه روز خسته کننده که تقریبا هفت ساعت تو مترو و بی آرتی بودم تلگرامو یه نگاهی کردم و قطعه ای از بابک بیات دانلود کردم و یه کلیپ از سیک مایند فن ز (!:دی) هم دانلود کردم...داشتم تو اینستا چرخ میزدم که دیدم دوستم یه بچه کوچولوی شصت سانتی بغلشه و همسرشم کنارش و یه کیک تولد با عدد شیش جلوشون... که قطعا به هیچکدوم نمیخورد اون سنی باشن... کپشن و خوندم دیدم نوشته عمه جون تو بهترین هدیه خدایی شیش ماهگیت مبارک...!:|||||||  , ...ادامه مطلب

  • بخدا میبرم از شهر شما...

  • + آدم هایی که بدجنسی میکنند در حقمون جوری که دو روز خراب میشیم رو همون بار اول کنار بذاریم... اونی که از رو نفهمی اینکارو میکنه بار دوم حتما کنار بذاریم چون انقدر نفهمه که بارها تکرارش کنه... ++ با نامزدش نهار رفته بودن بیرون... غذا تو گلوش گیر کرده بود... گفته آبجی گرسنه ست که نمیتونم بخورم... گرسنه بودم واقعا... +++ امشب با صدای قطار تو دل شب غرق میشم...  دارم خاندان رو به نبودنم عادت میدم... , ...ادامه مطلب

  • لبخند خدا و اشک های من

  • با بدترین ذهنیت ممکن وارد بخش جدید شدم... اتاق عمل... نه تایم استراحت نه نشستن نه هیچی... منتظر بودم فاجعه ترین شیفت کاریمو سپری کنم... تقسیم شدیم... من اتاق دوازده جراحی و نمونه برداری از رحم و تعلقاتش... گان و دستکش و کلاه و پوشیدم و آویزون راه افتادم... رسیدم آخراش بود...نمونه ها ارسال شد و پوست, ...ادامه مطلب

  • چه آتش ها که در این کوه برپا میکنم هر شب××

  • قلبش صدای اضافه داره و تند میزنه اما اکو میگه سالمه... نفسش گاهی بالا نمیاد اما اسکن و گرافی میگه سالمه... معده ش آتیش میگیره گاهی اما آندوسکوپی میگه سالمه... گاهی جریان خون به مغزش کند میشه و سقوط میکنه اما تست تیلت میگه سنکوپ نیست و سالمه... تمام دستگاه های پزشکی میگن سالمه... دستگاهی ثبت نمیکنه که وقتی خودشو لت و پار میکنه که اشکاش نیاد معده ش آتیش میگیره و نفسش بالا نمیاد و قلبش تند تند میزنه و سقوط... ×× با صدای همایون شجریان , ...ادامه مطلب

  • نبوغ در طراحی

  • تا به حال تو بیمارستان بودین؟! واقعا بودین؟! دیدین چه خبره؟! گور بابای من اصن... بیماری که ثانیه براش طلاست رو تو اتاق سی پی آر دیدین؟! بیماری که رنگ رو تختی ش یه درجه روشن میشه میگه آخیش رو دیدین؟! اون روپوش سفیدی که کوچیکترین آلودگی رو نشون میده تا ناقل آلودگی نباشیم و دیدین؟! آخه چی میبینین شما, ...ادامه مطلب

  • شایدم در دیزی رو باز گذاشتن تا گربه بی حیایی کنه...

  • امروز تو بیمارستان بودم که وضعیت آماده باش اعلام کردن واسه بیمارستان... بی خبر از همه جا فقط جنگ اومد تو سرم... زانو هام انقدر لرزید که چند دیقه نشستم... تو دو دیقه قد دوسال فکر تو سرم چرخید... از مامان نازلی٬ مادربزرگم گرفته تا دخترعموی پنج ساله م که چه بلایی سرشون میاد... فکرش هم با خاک یکسانم ک, ...ادامه مطلب

  • سه و هشت دیقه به وقت تهران

  • واسه این دو تا هیچ وقت تلاش نکنید...زوری خوابیدن... زوری فراموش کردن...درحال حاضر هیچگونه اقدامی در جهت مورد اول انجام نمیشود‌.. مورد دوم اما در دست تعمیر است...! + به قول جولیک کرم گوش الانم شکنجه گر داریوشه... , ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها