با زن نشستگی...

ساخت وبلاگ

بسیار مشعوف گشتیم که پدرجانمان بعد از ۳۰ سال خدمت در ارتش بازنشست شدند...قرار شد تنها دخترشان که بنده باشم دیگر رنگ تاکسی و اتوبوس و مترو و امثالهم را نبینم و پدر جان فرمودند اکنون در اختیار جگر بابا(ینی من!!) هستند...

صبح به رسم عهد و پیمان ما را سوار بر مرکب خویش نمودند و راه افتادند...سپس در میدان جمهوری پنج هزار تومانی ای کف دستمان چپاندند و با مهربانی فراوان اظهار نمودند که:
"جگر بابا!
من و مامانت میخوایم بریم صبونه بخوریم بپر پایین با تاکسی برو که تا پاستور ترافیکه و دیرمون میشه:| "
جگر بابا جزغاله گشت:|

من به کجا سفر برم؟!...
ما را در سایت من به کجا سفر برم؟! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : anaarkhatoonc بازدید : 270 تاريخ : يکشنبه 25 مهر 1395 ساعت: 9:19