پرونده - ۳

ساخت وبلاگ

با سرعت نور خودمو رسوندم بالا سرش...۴۵ ساله ش میشد...چشماش رفته بود بالا و یه وری افتاده بود رو برانکارد...چندباری تکونش دادم و بلند صداش کردم: "خانوم...!خانوم صدامو میشنوی...؟! خانوم...! "ضربه های آروم زدم بین ابرو هاش و یکم نوک سینه شو فشار دادم...یهو چشماش اومد پایین و نگام کرد گفت :"آی...چته؟!"

حرصم گرفت ازش که منو الکی با وجود صف مریضای تریاژ کشونده اورژانس...کاف رو بستم دور دستش که فشارشو بگیرم یهو همسرش اومد...تا اومدم بگم نگران نباشی...د  یهو زبونش رو انداخت بیرون(قشنگ تجسم کنید) زبونشو انداخت بیرون و چشماشو داد بالا و دستاشو از آرنج و پاهاشو از زانو یکم خم کرد و رو هوا نگه داشت و شروع کرد لرزیدن که ینی دارم تشنج میکنم...

دو زاریم افتاد...شوهرشو بیرون کردم و گفتم :"خانوم جون وقت مارو الکی نگیر...اینجا یه عالم منتظرن تا درداشون یکم آروم شه...واسه ناز کردن یه راه دیگه رو انتخاب کن...شوهرت بیرونه پاشو ببینم مشکلت چیه؟!"

یه چشمشو بست با اون یکی زیر زیری نگاه کرد تا مطمئن شه همسرش اونجا نیست...گفت :"دخترم...من مهلت صیغه م باهاش تموم شده دیگه نمیخوام باهاش تمدید کنم اینم دست از سرم بر نمیداره...برو بگو این دیوونه ست...مریضه...یه کار کن فرار کنه"

آخ که اون لحظه میخواستم پتاسیم وریدی بزنم بهش و یه مصرف کننده اکسیژن و از ۷۸میلیون نفر کم کنم...تنها شانسی که آورد سنش بود وگرنه خودم میفرستادمش اتاق احیا...پرده رو زدم کنار اومدم بیرون...شروع کرد باز تشنج کردن...بعد ۵ دیقه خسته شد و خیس خالی از بس به خودش فشار آورد بلرزه...بعدشم پا شد و رفت صندوق و 'خودشم' ۸۰ تومن پیاده شد و با همون آقا رفت...

به قول عزیزی: گاد! کامان ایت می پلیز...

من به کجا سفر برم؟!...
ما را در سایت من به کجا سفر برم؟! دنبال می کنید

برچسب : پرونده ۳۹,پرونده فساد ۳ هزار میلیاردی,فیلم پرونده ۳۹, نویسنده : anaarkhatoonc بازدید : 229 تاريخ : چهارشنبه 7 مهر 1395 ساعت: 20:10