من به کجا سفر برم؟!

متن مرتبط با «مادر عزیز که جانم فدای تو» در سایت من به کجا سفر برم؟! نوشته شده است

یک سال میتواند پانصد و بیست و پنج هزار و ششصد دقیقه باشد و هر دقیقه سالی...

  •   مثل همیشه و البته با ضعفی که این بیماریِ انگار تمام نشدنی دوباره در پاهایم نشانده، مسیر پیاده روی تقریبا بیست دقیقه ای را کشان کشان شروع میکنم... از استرس اینکه در راه باز بالا بیاورم تهوعم بیشتر می, ...ادامه مطلب

  • تو همانی که...؟؟؟

  •   فکر میکنم که حال بد یک چیز است و حال خوبی که بد میشود یک چیز دیگر است... یک جور توی ذوق خوردن... یک جور توقع نداشتن... یک جور "مگر میشود؟" گفتن از ته دل... آدم بد هم یک مسئله ست و کسی که گمان میکردی, ...ادامه مطلب

  • چونکه...

  •   از جلوه های بصری زندگی دارم کم میکنم تا یکم معنویاتم پررنگ شه مثلا:)   , ...ادامه مطلب

  • موتوا قبل ان تموتوا...

  • شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید: <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">, ...ادامه مطلب

  • مساحت زیست + کیستی تو؟! :))

  • این عکس مساحت زیست دوست عزیزیه که تقریبا همه خواننده هام میشناسنش... خودش فک کنم که فک میکنه کسی نمیفهمه کیه...:)) حدس خود را مبنی بر هویت وی در کامنتینگ این پست بگمارید:)) , ...ادامه مطلب

  • این تمام نارخاتون است... گوش کنید

  • چهارشنبه, ۳۱ خرداد ۱۳۹۶، ۱۰:۰۸ ب.ظ طبق روال دفعات قبل حالا که امروزم روز جهانیه موسیقیه قطعه ای رو میذارم که تمام منه و میخوام که سن و جنس و رنگ و دما و کی و کجا و داستانشو بگید... ۶ ۰ ۹۶/۰۳/۳۱ نار خاتون , ...ادامه مطلب

  • چه آتش ها که در این کوه برپا میکنم هر شب××

  • قلبش صدای اضافه داره و تند میزنه اما اکو میگه سالمه... نفسش گاهی بالا نمیاد اما اسکن و گرافی میگه سالمه... معده ش آتیش میگیره گاهی اما آندوسکوپی میگه سالمه... گاهی جریان خون به مغزش کند میشه و سقوط میکنه اما تست تیلت میگه سنکوپ نیست و سالمه... تمام دستگاه های پزشکی میگن سالمه... دستگاهی ثبت نمیکنه که وقتی خودشو لت و پار میکنه که اشکاش نیاد معده ش آتیش میگیره و نفسش بالا نمیاد و قلبش تند تند میزنه و سقوط... ×× با صدای همایون شجریان , ...ادامه مطلب

  • مریم از تو مسیح می بارد... ××

  • پله برقی مترو خراب بود...چهارراه ولیعصر... راه افتادم پله هارو با سرعت کمتر از یه خانوم مسن بالا رفتن... نگاه کردم بالا رو ببینم چقدر مونده دیدم یه خانوم با هیکل درشت میاد پایین... عینک نداشتم و جزئیاتو نمیدیدم... وایسادم وسط راه تا نفسم جا بیاد و راه بیفتم که دیدم یه آقا با رژ صورتی و موهای رنگ ک, ...ادامه مطلب

  • درخت تو گر بار دانش بگیرد...

  •   مثل کسی که میتونه بیماری مهلک خودشو تشخیص بده...  , ...ادامه مطلب

  • روزها فکر من این است و همه شب سخنم که چرا واقعا؟!!

  • سرش رو گذاشت رو پام و خودشو رو صندلی ماشین جمع کرد... نور چراغ های خیابون هر چند ثانیه میفتاد رو صورتش... سرمو چرخوندم دیدم نور رو گونه ی چپش که میفته برق میزنه از خیسی... فین فین کردم و به بهونه آلرژی گفتم مامان که جلو نشسته یه دستمال بهم بده...دستمال دادم بهش بیرونو نگاه کردم که راحت باشه...مچ دس, ...ادامه مطلب

  • جمعه هاتون خوش بگذره:))

  • و باری دیگر جهان شاهد گردهمایی چند شگفت انگیز بود...تصور کنید کوه رفتن یه روانشناس٬ یه محقق منطقه ی خاورمیانه و شمال آفریقا٬ یه مهندس نرم افزار که الان مریض احیا میکنه٬ یه طلبه و یه پرستار چه خواهد شد:)) بهتر از این مگه میشه اصن؟! ماشین ها رو پایین کوه پارک کردیم تا صبحانه رو همونجا شرمنده دست پخت , ...ادامه مطلب

  • تو...

  • میدونی وقتی نباشی چی میشه؟! همیشه از زندگی فقط آرامش می خواستم... میخواستم آرامش بشه رسم زندگیم کل زندگیم... ینی بدون اینکه بدونم تو رو واسه کل زندگیم آرزو می کردم... فهمیدی اگه نباشی چی میشه؟! , ...ادامه مطلب

  • یه جور به توافق برسید خلاصه:/

  • قالب عوض شد...برگرده به حالت قبل...برنگرده...یه چی دیگه شه...چه رنگی شه...خلاصه خودتون تصمیم بگیرید...:) , ...ادامه مطلب

  • دوست ما را و همه نعمت فردوس شما را (هولدن تور ۲)

  • فوق لیسانس...همینجوری خواستم بدون قصد خاصی با این واژه شروع کنم:))تمام حس خوبی که باهاش دارم می نویسم دلیلش تویی هولدن...مرسی که هستی:دی دورهمی گرم شروع شد چون آغوش خورشید اولین اتفاق بعد سلام بود...همون اول خورشید موقع سلام آروم زیر گوشم گفت «بغل»...منم که از خدا خواسته:)) انقدر همه چی صمیمی و در عین حال محترم بود که منی که آواز میخونم با کسی مثل جناب زمر که موسیقی با صدای خانوم گوش نمیده در کنار هم کلی بهمون خوش گذشت... دخترک که زندگیم در دستانش بود تو سری قبلی! سنگ تموم گذاشت برام:) خودم براش هر چندتا بخواد قاشق می دزدم بخدا:)) جونم یا فاطمه زهرا:)) بعدها شگرد مهمون داریشو باید یادم بده:)) کیه که ندونه واران عمو شهرام ناظری از دوست داشتنی هامه؟! واران های دوست داشتنیم شدن دوتا:) به کُردی گرسنمه رو یادم داد...پرکاربرد ترین لغت زندگیم:)) دکتر بعد از این جمعمون٬ مستر سروش که خدا از چشم بد دور نگهش داره:دی نقطه اشتراکش با من عمه ی مادرش بود:)) به حق از اصلی ترین مهره های داینامیک جمع بود... آقا باورتون میشه بازم من نفهمیدم کار و رشته ی دکتر میم دقیقا چیه؟!!! نه خدایی باورتون میشه؟!!:), ...ادامه مطلب

  • که جانم فدای تو

  • روزی ۱۰ تا تسبیح ذکر میگفت...نمیدونم چه ذکری میگفت...انگار واسه سردرد های من بود...همون روزا که سرمو میذاشتم رو پاش و گوشمو فشار میدادم به پاش تا نشنوم و اونم دستشو میذاشت رو این یکی گوشم و ذکر میگفت... من خوب شده بودم اما نذرش از این مادام العمرا بود...وسط تسبیح که می رسید نمیدونست از کدوم سمت فرستاده و همه ش شک میکرد...براش از مترو صلوات شمار خریدم...بعد یه مدت حتی فراموش میکرد که به ازای ذکری که گفته دکمه صلوات شمار و زده یا نه...چند وقت بعد ذکر هم یادش رفت...همه چیز یادش رفت اما هنوز هر ۱۰ دیقه ازم میپرسید" سر دردت خوب شد؟",ای مادر عزیز که جانم فدای تو,مادر عزیز که جانم فدای تو,ای مادر عزیز که جانم فدای توست ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها